یکشنبه ساعت10شب:

می‌رسیم به ساحل.با آدم هایی روبرو می‌شویم که یا قدم می‌زنند یا در جمع های چند نفره نشسته اند و با هم حرف می‌زنند.می‌گردیم تا جایی خلوت را پیدا کنیم.کار بسیار سختیست!

بالاخره پیدا می‌کنیم.جایی که کسی ننشسته و فقط هر از چند گاهی،چند نفری رهگذر دارد.می‌نشینیم روی ماسه ها.خوراکی ها را می‌گذاریم روبرویمان.دریا نسبت به روز قبل آرامتر است.آسمان صاف است و  بدون ابر.باد نسبتا سردی هم می‌وزد.روشنایی این بخش از ساحل کم است ولی به اندازه ای هست که قیافه هایمان قابل تشخیص باشد.عرفان ماری جوانا را بیرون می‌آورد،من هم فندک را.

ادامه مطلب

باور کنید ما هم مثل شما پولداریم! (2)

باور کنید ما هم مثل شما پولداریم! (1)

باور کنید ما هم مثل شما پولداریم! (5)

باور کنید ما هم مثل شما پولداریم! (4)

باور کنید ما هم مثل شما پولداریم! (3)

هم ,جایی ,ها ,می‌زنند ,پیدا ,ساحل ,می‌وزد روشنایی ,روشنایی این ,هم می‌وزد ,سردی هم ,باد نسبتا

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت تخصصی مهندسی معماری مشاوره و و روانشناسی - عاطفه بنی‌اسد اداره کتابخانه های عمومی شهرستان بهارستان دبستان عدل نصرت آباد همه چیز 3 داســتـانــهای پــدر بــزرگ و مــادر بــزرگ هــای مــهربــان servatvapool هادي من گروه تئاتر آناهیتا جعفر دُردانه مطالب اینترنتی